|
دو شنبه 10 مهر 1391برچسب:, :: :: نويسنده : زهرا
کاش مي شد ابرها دريا شوند... تا که شايد خنده ها پيدا شوند... کاش مي شد غرق طوفان مي شديم...پاک همچون قطره باران مي شديم...کاش مرگ آرزوها خواب بود...در ميان اشک شب مهتاب بود...خوبي و پاکي،زلالي ها و نور...کاش بنشيند سر جاي غرور...کاش دنيامان بهشتي سبز بود...يا نمي شد روشنايي ها کبود...کاش دلها برترين پروانه بود... کاش در آن خانه ي پروا نبود...کاش ترس و دلهره معنا نداشت...يا سياهي ها درونش جا نداشت...کاش مي شد شعرها جان ميگرفت...اوج تا آن سوي زندان ميگرفت...کاش خوبيها فقط اينها نبود...در ميان جمعمان تنها نبود...کاش دنيامان شود مانند شعر...پر شود از پاکي و روياي مهر...کاش مي شد کاش در شعرم نبود...کاش مي شد از شقايقها سرود...کاش مي شد ازفراسوي نگاه...از ته دل عاشقي ديوانه بود. نظرات شما عزیزان: ![]()
![]() |